وبلاگچه آرمین

وبلاگچه آرمین

shut up malfoy
وبلاگچه آرمین

وبلاگچه آرمین

shut up malfoy

هممون یه روز میمیریم ولی من میخوام الان بمیرم

روزام رو به امید اینکه یه روز بالاخره اپلای میکنم میرم از این خوک دونی شب میکردم ولی الان که اینترنت قطع شده و تقریبا مطمئنم دیگه وصل نمیشه واقعا امید دیگه ای ندارم برای زندگیم. 

کاش یکی بهم بگه کجا بیشتر آدم میکشن تا برم اونجا انقدر وایسم تا یه جوجه بسیجی ۱۶ ساله بهم تیر بزنه و من خلاص شم. 

سلام آرمین هستم

حوصله نوشتن ندارم.

همیشه اینطور نبودم. این رو من نمیگم دفتر های شعر و داستانی که سیاه کردم میگن. 

نه که حوصله نوشتن نداشته باشم ولی هروقت که میخوام بنویسم انگار ازدحام زیاد کلمات توی مغزم باعث میشه نتونه چیزی بیرون بیاد. انقدر توی سرم حرف هست که نمیدونم کدوم رو باید بگم و کدوم رو باید بنویسم. پس نه حرف میزنم نه چیزی مینویسم. فقط یه گوشه میشینم و دندونام رو به هم فشار میدم تا نکنه حرفی از دهنم بپره بیرون.